سه شنبه ۱۸ آذر ۹۹
مغزم مثل کامپیوترای پر از ویروسی شده که هر چی سعی می کنی یه برنامه رو ببندی ارور میدن و پنجره ی برنامه همچنان باز می مونه!پنجره ی پایان نامه ی عجیب و غریبم تا زمانی که بیدارم تو ذهنم بازه!و متاسفانه خوب پیش نمیره!ارتباط بین آنالیزها سخت و گاهی غیر منطقیه!
نشستم پای لپ تاپ و هم زمان که لا به لای ساختارهای سه بعدی پروتیین دنبال هیچی! می گردم به دوستم مشاوره ی عشقی میدم!و خودم حرفی از اوضاع گل منگولیم نمی زنم!چون حتی حال ندارم توضیح بدم دارم چیکار میکنم!این حجم درون گرایی در من نوظهوره،سابقا بیشتر دوست داشتم از مشکلاتم حرف بزنم،ولی الان رو آوردم به مکتب حضرت حافظ*! البته که کماکان از جمع انرژی می گیرم و این بخش خوب ماجراست!
*دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند