پنجشنبه ۱۳ آذر ۹۹
مهرماه سه سال قبل،دست از وبلاگ نوشتن برداشتم!نمی دونم چرا و چطور ولی دست از یکی از محبوب ترین کارهام برداشتم!
بعد چند وقت شروع کردم به نوشتن طومار! توی پلتفرم هایی که جای نوشتن نبود...مثل کپشن های اینستاگرام!
نوشتن وطن منه،گریز منه،سلاح منه،دست از وبلاگ نوشتن برداشتم و میل نوشتن دست از سر من نداشت!و اینستاگرام غربت من بود وقتی که وطن دیدمش!*
توییتر جای من نبود،کانال جای من نبود،من یه غار دور می خواستم،یه آبی ِ دوردست!
اینطوری شد که مثل مجرم هایی که به صحنه ی جرم بر می گردن،
مثل نی بریده شده از نیستان،
برگشتم به وطنم...به وبلاگ نویسی!
پس سلام!
*غربت کسی نباش که تو را وطن دیده است...
محمود درویش